داستان کودکانه فوتبال ماهی

rt6byhy5un67ijii داستان کودکانه فوتبال ماهی

روزی روزگاری روستایی بود با رودخانه ای پر از آب. رودخانه پر از ماهی های رنگارنگ بود. یک روز بچه ماهی ها در رودخانه تنها بودند، چون مادر و پدرشان برای یافتن غذا به آن طرف رودخانه رفته بودند. ماهی ها خیلی حوصله شان سر رفته بود. ماهی کوچولو از تعقیب همدیگر و مخفی کاری خسته شده بودند.

آنها به این فکر می کردند که چه بازی دیگری می توانند انجام دهند که یکی از آنها گفت:

بیا با هم مسابقه شنا داشته باشیم هرکس زودتر به پل روی رودخانه برسد برنده است.

دیگری گفت:

اممممم! ما هر روز دنبال هم می رویم و شنا می کنیم. خسته ام! بیا زیر صخره ها مخفی کاری کنیم!

ماهی بعدی گفت:

دیروز هم Hide and Seek بازی کردیم! من هم دوستش ندارم!

در همان لحظه یک چیز گرد بزرگ در رودخانه افتاد!

اسپلاااااش!

ماهی ها خیلی ترسیده بودند. هر کدام به یک طرف شنا کردند و ناپدید شدند! آب رودخانه کاملا گل آلود بود. هیچ کس حرکت نکرد تا اینکه چند دقیقه بعد آب رودخانه دوباره تمیز شد و ماهی کوچولو آرام آرام از پشت جلبک ها و سنگ ها بیرون آمد! همه آنها به آن چیز گرد بزرگ نگاه کردند!

بیشتر بخوانید:  انواع کتاب‌های کمک درسی

بچه ها! میدونی بچه ماهی چیکار کرد؟ آنها به آرامی به چیز گرد نزدیک شدند. آن شیء نه برگ درخت بود، نه زباله و نه سنگ! یکی از ماهی ها گفت:

شاید کوسه باشد! شاید سرش را بلند کرد تا به او نزدیک شویم و بعد ما را بخورد! فرزندان! فرار کن! در رفتن!

بچه ماهی ها با شنیدن این حرف دوباره فرار کردند و رفتند پشت جلبک ها تا کوسه تکان بخورد! ماهی دیگری گفت:

بچه ها! کوسه ها سیاه و سفید نیستند! بدنشون خیلی گرد نیست!

ماهی های کوچولو چند ساعتی پشت جلبک ها ماندند و به چیز گرد و بزرگ خیره شدند! اما اصلا حرکت نکرد و با موج رودخانه این طرف و آن طرف رفت. فرزندان! آیا می دانید آن چیز بزرگ گرد سیاه و سفید چه بود؟ کمی فکر کن!

بیشتر بخوانید:  عجیب‌ترین موجودات افسانه‌ای در قرون وسطی + تصاویر

یک چیز گرد که سبک است و این طرف و آن طرف می رود! آره! درست حدس زدی توپ بود! یک توپ ناز!

بالاخره ماهی های کوچولو ترس خود را کنار گذاشتند و به سمت توپ رفتند! یکی از ماهی ها جراتش را جمع کرد و با سر به توپ زد! توپ پرید و برگشت و کمی جلوتر ایستاد!

ماهی ها توپ را خیلی دوست داشتند! یکی یکی جلو می آمدند و با سر می زدند! کم کم یاد گرفتند که چطور توپ را درست بزنند.

حالا ماهی های کل رودخانه جمع شده بودند و دو دسته درست کرده بودند و توپ را برای هم می فرستادند! فرزندان! آیا می دانید بازی ماهی چگونه بود؟ آره! آنها با هم فوتبال بازی می کردند!

بیشتر بخوانید:  (تصاویر) در این هتل با خرس‌های قطبی زندگی کنید!

بالاخره شب شد و مامان ماهی و بابا فیش برگشتند! ماهی های کوچولو نمی خواستند بازی جدید خود را رها کنند. اما آنها باید می خوابیدند! برای همین تصمیم گرفتند فردا صبح زود در وسط رودخانه جمع شوند و با توپ بازی کنند!

صبح روز بعد بچه های روستا کنار رودخانه جمع شدند تا فوتبال بازی کنند که دیدند توپشان در آب افتاد! بچه ها می خواستند توپشان را بردارند که دیدند توپشان در آب می لرزد! نزدیکتر رفتند و دیدند بچه ماهی های زیادی با توپشان بازی می کنند!

آنها به نوبت به توپ ضربه می زدند و بسیار خوشحال به نظر می رسیدند. بچه ها هم تصمیم گرفتند توپ هایشان را به ماهی ها بدهند! بعد کنار رودخانه نشستند و تشویقشان کردند!

منابع:

Fish’s soccer story & kids story & moonzia

مطلب پیشنهادی

کرید اونتوس پرفروش ترین ادکلن شد

کرید اونتوس پرفروش ترین ادکلن شد در گزارشی که اخیراً در ۲۸ ماه می سال …